مال و فرزندانتان زینت زندگی دنیاست ولیکن اعمال صالح که تا قیامت باقی‌ست، نزد پروردگارت بسی بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.

(( سوره کهف آیه ۴۶ ))

  • پنج‌شنبه, ۰۱ آذر ۱۴۰۳
logo logo
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۶:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
چاپ
کد خبر: ۴۴۰۱

به خاطر نام مادرم، هنوز هم به مدرسه احساس تعلق می کنم

خانم دکتر کتایون علی محمد کلهری خیر نیک اندیش مدرسه ساز ،

به خاطر نام مادرم، هنوز هم به مدرسه احساس تعلق می کنم

خانم دکتر کتایون علی محمد کلهری دندانپزشک و از خیرین مدرسه‌ساز کشور است. وی مدرسه سازی را به یاد مادرشان و پس از فوت ایشان شروع کردند .


به گزارش روابط عمومی مجمع خیرین مدرسه ساز استان قزوین :خانم دکتر کتایون علی محمد کلهری دندانپزشک و از خیرین مدرسه‌ساز کشور است. او در تهران مشغول فعالیت در حرفۀ خود بوده است. وی مدرسه سازی را به یاد مادرشان و پس از فوت ایشان شروع کردند و به‌سبب تجارب کاری آموزگاری مادرشان، در قزوین، یک مدرسه در این استان به یاد و نام ایشان ساخته‌اند.
 
با این خیر نیک اندیش گفتگویی داشتیم که در ادامه می خوانید.
 
لطفاً از شروع ساخت مدرسه و تجربه تان در این رابطه بفرمایید.
 
– بعد از فوت مادرم جای خالی و خلا ایشان خیلی احساس می­‌شد و فکر کردیم که با ساخت مدرسه بودن ایشان جریان خواهد داشت. هر دانش­‌آموزی که در مدرسه درس و اخلاق یاد بگیرد یا امکاناتی آنجا ایجاد شود، تا سال­‌های سال، حضور مادر ما در زندگی جریان خواهد داشت، امیدوارم که مادر هم از ما و کارهای ما راضی باشد.
ما یک مدرسه در شهرک مهرگان استان قزوین ساختیم که با نام مادرم بانو طاهره رودبارمحمدی نامیده شده است و توفیق ساخت مدارس بیشتر نداشتیم. این مدرسه با راهنمایی مهندس عباسی که  در آن زمان، در شهرستان البرز مسئول  نوسازی مدارس بودند، در این مسیر دوست خوبم خانم امیرجباری همراهی کردند که الان هم مدیر مدرسه هستند. سپس از آن طریق، با آقای مهندس افشار و مهندس جوانبخت آشنا شدیم، توضیحاتی دربارۀ این مدرسه دادند که یک مدرسۀ نیمه کاره بود، منطقه هم نیاز به مدرسه داشت و اعتبار کافی برای کامل شدن آن وجود نداشت. در نهایت این کار را انجام دادیم و مدرسۀ بسیار خوب و فعالی هم شده است. پیمانکار پروژه آقای مهندس فرخ منش هم بسیار همراه، با اخلاق و متعهد بودند و در به سرانجام رسیدن پروژه بسیار نقش داشت. کمک ایشان و تیمشان بسیار فراتر از یک پیمانکار بود، همه چیز را با من هماهنگ می­‌کردند و من هم بارها با خودروی شخصی یا حتی خودروی ادارۀ نوسازی سر می­‌زدم و همکاری بسیار خوبی وجود داشت.
 
چطور استان قزوین را برای ساخت مدرسه انتخاب کردید؟
-مادر من ۵ سال، قبل از انقلاب و یکسال بعد از آن در قزوین آموزگار بودند، من هم یکسال اول دبستان را در مدرسۀ عفت قزوین که مادرم معاون و خانم کمالی مدیر آنجا بودند، خواندم. مادر من خاطرات بسیار خوبی از آن دورهٔ کارشان در قزوین داشتند، تا آخرین ماه­‌های زندگی ایشان هم سالی یکبار به قزوین می­‌آمدیم و خانم کمالی و امیرجباری را ملاقات می­‌کردیم. به خاطر علاقه­‌ای که مادرم به قزوین داشت، این شهر را انتخاب کردیم. از طرف دیگر، تهران شهری است که نسبتاً امکانات در آن هست. البته از طرف استان­‌های محروم­‌تر مانند خراسان یا سیستان و بلوچستان نیز تماس­‌هایی با ما گرفته شد ولی من به سبب تعلق خاطری که مادرم به استان قزوین داشت، راحتی در رفت و آمد و دوستان خوبی که داریم، تصمیم گرفتیم در قزوین مدرسه بسازیم تا یک یادگاری از مادرم که آنجا آموزگار بود، باقی بماند.
 
مدرسه چه زمانی افتتاح شد؟
-بازگشایی مدرسه در دوران کرونا بود ولی پارسال اواخر فروردین ماه، یک بازگشایی مفصل برای مدرسه گرفتیم که ۹۰ نفر مهمان از تهران آمده بودند. از آموزش و پرورش قزوین، ادارۀ نوسازی مدارس قزوین، خواهرانم از خارج از کشور و… هم آمدند، مراسم خیلی خوبی داشتیم و بچه­‌ها واقعاً خوشحال بودند. قبل از آن، مدرسه با مقررات کرونایی استفاده می­‌شد و بچه­‌ها بودند، تولد مادرم را هم آنجا گرفته بودیم. تلاش می­‌کنیم هرساله تولد مادرم را جشن بگیریم، چون تولدشان منجر به ایجاد مدرسه شده است و سعی می­‌کنیم همیشه شادی و جشن برای بچه­‌ها برگزار شود.
 
ارتباط شما با مدرسه‌ای که ساخته‌اید، در حال حاضر چگونه است؟
-ارتباط با مدرسه مرتباً برقرار است و گاهی چیزهایی که اداره آموزش و پرورش نمی­‌تواند تأمین کند، سعی می­‌کنم به طور شخصی فراهم کنم. سال گذشته برای ابتدای سال کامپیوتر و پرینتر لازم داشتند برایشان فرستادیم و مهندس هم فرستادیم که نصب کرد؛ یا برای مثال قفسه یا کتابخانه نیاز داشته باشند، تهیه می­‌کنیم. ارتباط خوبی داریم و مدیر مدرسه هم برای مدرسه تلاش می­‌کنند؛ ما هم به سبب نام مادر همچنان احساس تعلق می­‌کنیم و اگر چیز ضروری باشد حتماً تهیه می­‌کنیم. دانش­‌آموزان هم حس خوبی دارند و مادرم را با نام بانو یاد می­‌کنند.
 
تجربهٔ شما به‌عنوان یک زن در این مسیر چگونه بود؟ 
-برای من خیلی تجربۀ خوبی بود و من اصلاً حس نکردم به­‌عنوان یک خانم تفاوتی بگذارند. کسانی که من با آنها در ارتباط بودم، مهندس عباسی و مهندس افشار و کل ادارۀ نوسازی مدارس یا مهندس فرخ منش، پیمانکار پروژه، برخورد خوبی داشتند و راستش را بخواهید، بر خلاف اکثر مکان­‌ها یا ادارات دولتی، تفاوتی حس نکردم، کاملاً همکاری متقابل داشتیم و تقریباً مشکلی نداشتم. اگر هم مشکلی بود به کار اداری، مجوزها یا دیر رسیدن مصالح و… مربوط بود ولی به عنوان یک زن تفاوتی حس نکردم.
 
اگر شرایطش را داشته باشید، کار مدرسه سازی را ادامه می‌دهید؟ یا دیگران را تشویق به این امر می‌کنید؟
-بله حتماً این کار را ادامه می­‌دهم. من حدود دو سال است که گرفتاری شخصی دارم ولی اگر این مشکل نبود، در این زمینه خیلی فعالیت می­‌کردم. با آقای مهندس عباسی که الان در ادارۀ نوسازی تهران فعال هستند، قرار داشتیم که جلساتی بگذاریم و افرادی را معرفی کنم. الان هم اگر مسائل شخصی من حل شود و زمان و امکانش را داشته باشم، حتماً این کار را انجام می­‌دهم.
برخی از این صحبت می­‌کنند که این کارها وظیفۀ دولت است و شما دارید کار آنها را انجام می ­دهید، حق هم دارند ولی من به این صحبت­‌ها کاری ندارم و این نظر را قبول ندارم؛ با دولت و جریان­‌های مختلف هم هیچ کاری ندارم ولی این داستان برای من متفاوت است و مسأله آموزش و پرورش کودکان است. آنها چه گناهی دارند؟ اتفاقاً وقتی دولت انجام نمی­‌دهد ما باید انجام دهیم و این موضوع متفاوت است، چون این نگاه چیزی را عوض نمی­‌کند.